زهرا خانومزهرا خانوم، تا این لحظه: 10 سال و 20 روز سن داره

✿دخترم فرشته کوچک من(✿◠‿◠)

نماز

زهرا خانوم مامان نماز خون هم شده ... فقط اشکالش اینه که تو نماز همش داره به مامانش نگاه میکنه ...
24 آبان 1393

شیرین زبونی

امروز 22آبانه..با اینکه تازه پست گذاشتم ولی دیروز یه اتفاق خوشگل افتاد که دلم نیومد ننویسم...دوست دارم امروز برای همیشه برام به یادگار بمونه..... دیروز ظهر زهرا مشغول بازی کردن با عروسکاش بود که یه دفعه گفت:بابا...ماما..!!!!!!!!!!!! بدو بدو رفتم پیشش نشستم ؛ دیدم پشت سر هم داره میگه ماما....بابا......وای خدا اینقدر ذوق کردم که نگــــــــــــــــــــــــــو!!!! حالا از دیروز سوار روروکش میشه و توی خونه راه میره و هی میگه: ماما....بابا........ صبحی دنبالم راه افتاده بود و هی میگفت:ماما....ماما..... منم هی میگفتم: جان مامان .... من و باباییش وقتی این کلمه ها رو میگه دوس داریم از خوشحالی زهرا رو بخوریم...قربون...
22 آبان 1393

محرم

سلام امسال اولین سالی بود که با زهرا جونم میرفتیم هیئت...زهرا هم توی این مدت دختر خیلی خوبی بود هیئت که میرفتیم با کنجکاوی به آدمای دور و برش نگاه میکرد و به صدای طبل و سنج گوش میداد... روز ششم محرم هم همایش شیر خوارگان حسینی بود و منم اسم زهرا رو برای همایش نوشتم..اونجا به زهرا شال سبز دادن و منم سرش کردم...خیلی جیگر شده بود. ..کلی کوچولوی دیگه هم بودن...آقا رضا پسر دایی زهرا خانوم هم اومده بود.. اینم یه سری از عکسای زهرا طلا توی محرم زهرا کنار نخل زهرا کنار حجله حضرت قاسم(ع) وقتایی هم که زهرا جونم خسته می شد توی بغلم میخوابید... ...
21 آبان 1393
1